شیرین زبون مامان
کیارش جونم الان اومدم کامپیوتر رو روشن کنم شما هم دویدی اومدی . صندلی من رو چرخوندی پشتم به صفحه مانیتور بود ، صفحه که اومد بالا گفتی مامان کلیک کن. خوشم میاد تا یه چیزی رو می شنوی سریع می بری تو حافظه بلند مدت. آخه اصلاً یادم نمیاد کی شما این کلمه رو شنیدی خوب حالا بریم سر شیرین زبونی امروز گل پسری امروز خودت رو مثل این مریضا و حال ندارا ( دور از جون عسل مامان) انداختی زمین بعدش بهم گفتی : مامان زنگ بزن آمبولانس بیاد چند دقیقه پیش هم بابا داشت صدام می کرد برم میوه بخورم . از توی اتاق صدام کردی حا خانوم (حاج خانوم) بیا. بعدش هم نصف یه شلیل رو با اون دستای مهربون و نازت واسم آوردی. ...