مامان خطاط
مامان جون من خطاطی رو خیلی دوست دارم واسه همین هم یه مدت می رفتم کلاس . شما اون موقع ها حول و حوش یک سالت بود . بعد از کلاس می اومدم خونه تمرین می کردم اما خوب مگه شما می ذاشتی از ترس اینکه شما مرکب بریزی خیلی کم تمرین می کردم. همش هم دوست داشتی یه قلم نی ورداری و بزنی تو مرکب. یه روز حول و حوش ظهر بود به خواب ناز فرو رفته بودی که گفتم به به چه فرصت مناسبی واسه تمرین.رفتم سراغ تمرین. بعد از کمی تمرین تلفن زنگ خورد
یکی از دوستام بود، سرگرم حرف زدن شدم. حسابی تلفنم طول کشید. وقتی اومدم سراغ وسایلم دیدم وای خدای من شما بیدار شده بودی و همه لیقه های تو شیشه دوات رو درآورده بودی و فرش رو حسابی خوشگل کرده بودی اونم با مرکب.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی