کی شیشه رو شکسته؟
کیارش جونم سلام
امروز صبح با صدای زنگ گوشی بابا از خواب بیدار شدیم ، گوشی رو دادم بابا که جواب بده، بعد با کیارش جونم رفتیم صورتمون رو بشوریم . وقتی برگشتیم شنیدم بابا از تو آشپزخونه میگه این شیشه رو کی شکونده؟
نگو شیشه جلوی فرگاز کلاً شکسته و ریز ریز شده بود و کف آشپزخونه رو تقریباً پر کرده بود. بابایی گفت حتماً کار کیارشه. اینم یه شیطونیه جدیده. نه ، این دیگه از شیطنت های کیارش نازم نیست. آخه من و شما دیشب تا دیر وقت بیدار بودیم بعد هم که خوابت برد من رفتم کامپیوتر رو روشن کردم تا یه مطلب جدید تو وبلاگت بذارم.
به بابا گفتم اگه کیارش شیطنتی انجام بده این قدر صداقت داره که وقتی ازش می پرسی این شیطنت کار کیه؟ با اون زبون کوچولوش میگه کار منه یا این خرابکاری منه.
بعد من ازت پرسیدم کیارش جون کی شیشه رو شکسته؟ گفتی مامانی
واسه بار دوم ازت پرسیدم گفتی بابایی ، چون خودت انجام نداده بودی تو ذهنت فکر می کردی حتماً مامانی یا بابایی این کار رو کردن.
بعد هم بابا جون شروع کردن به جارو کردن شیشه ها و ازم خواست که صدقه بدم.
خدا رو هزار بار شکر که موقع خورد شدن شیشه ها پسرم اونجا نبوده.