سفرنامه همدان قسمت اول
کیارش عزیزم اواخر تیرماه یه مسافرت ده روزه با ماشین به استان همدان داشتیم. از بندر روز چهارشنبه ظهر راه افتادیم به همراه خاله اینا . غذای ظهرمون رو حاجی آباد خوردیم . هوا حسابی گرم بود. تقریباً ساعت نه شب رسیدیم مهریز (استان یزد). بابایی اونجا مهمانسرای شرکت رو از قبل هماهنگ کرده بود. شب رو اونجا خوابیدیم. صبح هم رفتیم یزد بازار ، اونجا کلی شیطونی کردی یه نمونه از شیطونیات این بود که رفته بودی سراغ سه چرخه های یکی از این مغازها و سوارش شده بودی و واسه خودت گشت می زدی مغازه دار هم که اصلاً متوجه شما نبود. بابایی می گفت داشته خرید می کرده که دیده شما نیستی وقتی چشمش به جمال شما می افته که در حال سه چرخه سواری هستی. با خواهش و اصرار زیاد سه چرخه رو ازت می گیره و سرجاش میذاره .
بازار که میریم کلاً شیطونیات گل می کنه. از اونجایی که مامانی باید خرید کنه پس بابایی بیچاره باید یه طوری سر گل پسرش رو گرم کنه. آخ آخ بمیرم واسه بابایی وقتی دیگه از دست شیطونیات کلافه میشه.
تا ساعت دو تقریباً تو بازار بودیم. بعد از خوردن غذا راه افتادیم سمت اصفهان. شب رسیدیم اصفهان ، رفتیم سمت بهارستان( یه شهر جدید که کمی با اصفهان فاصله داره). بابایی اونجا هم یه مهمانسرا هماهنگ کرده بود. پنج شنبه شب و جمعه رو اصفهان بودیم.
مهمانسرا یه واحد آپارتمانی بود. ما طبقه سوم بودیم. اونجا هم کلی با غزل جون شیطونی می کردی. البته طبق معمول دعواهاتون هم به راه بود. با غزل می رفتین دم در جا کفشی رو خالی می کردین. یه طرفش رو شما می گرفتی ، طرف دیگه هم غزل، بعد راه می افتادین تو اتاق ها. این هم سندش