مامان خوشجل شدم
ساعت ٢:٤٥ بعدازظهر شانزده خرداد١٣٩١
کیارش جونم شما عاشق آب و آب بازی هستی . حموم رفتن هم خیلی دوست داری ، آره دیگه مگه میشه کنار دریا زندگی کنی ، متولد برج ماهی باشی بعد آب دوستّ نداشته ّّّّّباشی.
امروز دیدم حوله و لباسات رو ورداشتی و رفتی دم در حموم میگی برم بارون(آخه میری زیر دوش میگی بارون میاد ).
راستش می خواستم امروز ببرمت حموم ولی یه کمی بی حوصله بودم با خودم گفتم عصری می برمت ولی وقتی دیدم خودت آماده رفتنی من هم یه برپا گفتم و آماده واسه بردن شما به حموم. البته قبل از اینکه من ببرمت رفته بودی تو حموم و شیر آب هم باز کرده بودی اونم آب گرم ، خودت هم یه گوشه وایستاده بودی.
خوب ،بردمت حموم. رفتی زیر دوش وایستادی و حسابی کیف کردی. از حموم اومدی بیرون لباسات رو که تنت کردم گفتی مامان شونه کجاست؟ شونه رو که بهت دادم موهات رو شونه کردی و اومدی با زبان کودکانت بهم گفتی مامان خوشجل شدم. مامان قربون این پسر خوشجل شیرین زبون بره.